آسمانِ من پر از لبخندِ خداست

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۱ ب.ظ

کمی دیرتر

« ... چرا ما فکر می کنیم که آقا در همه جای دنیا مظلوم و غریبن و این ماییم که با جشن تولد گرفتن برای ایشون، از غربی و مظلومیت درشون میاریم؟ عده ای اگه آقا رو نمی شناسن، از ایشون سوءاستفاده هم نمی کنن، به ایشون ستم هم نمی کنن؛ اونها به خودشون ستم می کنن. غربت و مظلومیت آقا فقط میون مردمی که نمیشناسنشون نیست، بیشتر از اون، در میان مردمیه که ادعای شناخت و پیروی از ایشون رو دارن، در میان کسانیه که نام ایشونو تنور نان خودشون کرده اند. آقا بیشترین خون دل رو از دست کسانی می خورن که به نام ایشون سکه جعل می کنن، شعبه راه می ندازن، دفتر نمایندگی می زنن و نام ایشون رو وسیله و دستاویز رسیدن به منافع خودشون قرار می دن.

اگر ما بلندترین صدا فریاد بزنیم «آقا بیا!» اما تو دلمون نیامدنش رو ترجیح بدیم، یا حضور و ظهور ایشون رو مزاحم منافع خودمون بدونیم، آقا دلمون رو می بینن و صدای دلمون رو می شنون، نه فریادهای بی پایه و اساسمون رو. ما هنوز تکلیفمون رو با خودمون و آقا روشن نکردیم. ما هنوز به آداب حرف زدن با آقا مؤدب نشدیم، چطور به خودمون اجازه می دیم که با این هیاهو و غوغا، آمدنشون رو طلب کنیم!؟ »


+ کمی دیرتر / سید مهدی شجاعی / ص179 ــ 180

+ تا بحال به دلمون رجوع کردیم که بدونیم چقدر از حرفایی که در مورد آقا و آمدنشون می زنیم از ته دلمونه و هیچ ریایی درش نیست؟؟؟

+ پیشنهاد می کنم این کتاب رو حتما بخونین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی