آسمانِ من پر از لبخندِ خداست

« ... چرا ما فکر می کنیم که آقا در همه جای دنیا مظلوم و غریبن و این ماییم که با جشن تولد گرفتن برای ایشون، از غربی و مظلومیت درشون میاریم؟ عده ای اگه آقا رو نمی شناسن، از ایشون سوءاستفاده هم نمی کنن، به ایشون ستم هم نمی کنن؛ اونها به خودشون ستم می کنن. غربت و مظلومیت آقا فقط میون مردمی که نمیشناسنشون نیست، بیشتر از اون، در میان مردمیه که ادعای شناخت و پیروی از ایشون رو دارن، در میان کسانیه که نام ایشونو تنور نان خودشون کرده اند. آقا بیشترین خون دل رو از دست کسانی می خورن که به نام ایشون سکه جعل می کنن، شعبه راه می ندازن، دفتر نمایندگی می زنن و نام ایشون رو وسیله و دستاویز رسیدن به منافع خودشون قرار می دن.

اگر ما بلندترین صدا فریاد بزنیم «آقا بیا!» اما تو دلمون نیامدنش رو ترجیح بدیم، یا حضور و ظهور ایشون رو مزاحم منافع خودمون بدونیم، آقا دلمون رو می بینن و صدای دلمون رو می شنون، نه فریادهای بی پایه و اساسمون رو. ما هنوز تکلیفمون رو با خودمون و آقا روشن نکردیم. ما هنوز به آداب حرف زدن با آقا مؤدب نشدیم، چطور به خودمون اجازه می دیم که با این هیاهو و غوغا، آمدنشون رو طلب کنیم!؟ »


+ کمی دیرتر / سید مهدی شجاعی / ص179 ــ 180

+ تا بحال به دلمون رجوع کردیم که بدونیم چقدر از حرفایی که در مورد آقا و آمدنشون می زنیم از ته دلمونه و هیچ ریایی درش نیست؟؟؟

+ پیشنهاد می کنم این کتاب رو حتما بخونین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۷:۱۱
بنت الحسین

گفتم: عباس آقا با این درآمدت زندگیت می چرخه؟

گفت: خدا رو شکر، کم و بیش می سازیم. خدا خودش می رسونه.

گفتم: حالا ما غریبه شدیم لو نمی دی؟

گفت: نه، یه خورده قناعت می کنم، گاهی اوقات هم کار دیگه ای جور بشه انجام می دم، خدا بزرگه نمی زاره دستم خالی بمونه.

گفتم: نه، راستشو بگو

گفت: هر وقت کم آوردم یه جوری حل شده، خدا رزّاقه می رسونه ...

گفتم: ای بابا، ما نامحرم نیستیم. راستشو بگو.

گفت: تو فکر کن یه تاجر یهودی تو بازار هست هر ماه مقداری پول برام میاره کمک خرجم باشه.

گفتم: آهان ... ناقلا دیدی گفتم! حالا شد یه چیزی. چرا از اول راستشو نمی گی؟

گفت: بی انصاف سه بار گفتم خدا می رسونه باور نکردی، یک بار گفتم یه یهودی می رسونه باور کردی ... یعنی خدا اندازه یه یهودی پیش تو ارزش نداره؟


     + هی سجده می کنیم ولی هنوز باور نداریم که یکی آن بالا هست که حواسش به ماست ... تا این شک به یقین نرسد

      همه خدایت می شوند الّا خدا ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۱:۰۴
بنت الحسین

الهی!

بودِ من، بر من تاوان است، تو یک بار بود خود بر من تابان!

الهی!

معصیتِ من، بر من گران است، تو رودِ جودِ خود بر من باران!

الهی!

جُرمِ من زیر حِلمِ تو پنهان است، تو پردة عفوِ خود بر من گستران!


+ مناجات نامه خواجه عبداله انصاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۰:۴۳
بنت الحسین